گلچین زیباترین شعر در مورد تلخ
شعر در مورد تلخ
شعر در مورد تلخی زندگی ،شعر در مورد زندگی تلخ،شعر درباره تلخی زندگی،شعر درباره زندگی تلخ،شعر زیبا درمورد تلخی زندگی،شعر در مورد تلخی حقیقت،شعر در مورد حقیقت تلخ،شعری در مورد حقیقت تلخ،شعر درباره حقیقت تلخ،شعر در مورد تلخ،شعر در مورد تلخی روزگار،شعر در مورد تلخی،شعر در مورد خنده تلخ،شعر در مورد قهوه تلخ،شعر در مورد لبخند تلخ،شعر در مورد روزگار تلخ،شعری در مورد روزگار تلخ،شعر درباره تلخی روزگار،شعر درباره روزگار تلخ،شعر درباره خنده تلخ،شعری در مورد خنده تلخ،شعر در مورد خنده ی تلخ،شعر در مورد خنده های تلخ،شعر در باره ی خنده تلخ،شعر کوتاه درمورد خنده تلخ،شعر درباره قهوه تلخ،شعری در مورد قهوه تلخ،شعر درباره لبخند تلخ،شعری درباره روزگار تلخ،شعر تلخ،شعر تلخ جدایی،شعر تلخ زندگی،شعر تلخی روزگار،شعر تلخ اخوان،شعر تلخ عاشقانه،شعر تلخ جدایی،شعر تلخ خداحافظی،شعر تلخی زندگی،شعر تلخ اجتماعی،شعر های تلخ جدایی،شعر عاشقانه تلخ جدایی،شعر در مورد تلخی زندگی،شعر زندگی تلخ،شعر های تلخ زندگی،شعر درباره تلخی زندگی،شعر درباره زندگی تلخ،شعر در مورد زندگی تلخ،شعر زندگی تلخ من،شعر زندگی تلخ شیرین،شعر تلخ روزگار،شعر درباره تلخی روزگار،شعر در مورد تلخی روزگار،شعر تلخ عاشقی،شعر تلخ و عاشقانه،شعر طنز تلخ عاشقانه،شعر کوتاه عاشقانه تلخ،متن شعر خداحافظی تلخ،شعر به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد،شعر خداحافظی تلخ محسن چاوشی،شعر خداحافظی تلخ چاووشی،متن شعر خداحافظی تلخ چاوشی،شعر به خداحافظی تلخ تو سوگند،دانلود شعر خداحافظی تلخ،متن شعر خداحافظی تلخ چاووشی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد تلخ برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ﺗﻠﺦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ، ﺗﻠﺦ
ﻣﺜﻞ ﺯﻫﺮﯼ ﮐﻪ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻇﻠﻤﺎﻧﯽ ﺷﻬﺮ
ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺗﻮ
ﻣﺜﻞ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻃﻮﻓﺎﻥ
ﭘﺮﭘﺮ ﺷﺪ
ﺗﻠﺦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ، ﺗﻠﺦ
ﻣﺜﻞ ﻋﺼﺮﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ
ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ
ﺗﻮﭖ ﮔﺮﺩﺍﻥ
ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻇﻠﻤﺖ
ﺗﻠﺦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ، ﺗﻠﺦ
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ
ﺑﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ
شعر در مورد تلخی زندگی
خبری نیست
زندگی چشم گذاشته است
و مرگ در ما
گرگم و گله می برم را بازی می کند
شعر در مورد زندگی تلخ
ﮔﺮ ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺎﻥ ﺯﯾﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺴﺖ
ﻣﻦ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺷﺮﻣﻢ ﺍﮔﺮ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻋﻤﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﺍﺋﯽ ﻧﯿﺎﻭﯾﺰﻡ
ﺑﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺎﺝ ﺧﺸﮏ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ
ﮔﺮ ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺎﻥ ﺯﯾﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﮎ
ﻣﻦ ﭼﻪ ﻧﺎﭘﮑﻢ ﺍﮔﺮ ﻧﻨﺸﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﮐﻮﻩ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﺮﺍﺯ ﺑﯽ ﺑﻘﺎﯼ ﺧﺎﮎ!
شعر درباره تلخی زندگی
من آغاز شدم
وچه سخت است
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن است
شعر درباره زندگی تلخ
ﺳﮑﻮﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﯾﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ…
ﺳﮑﻮﺗﻢ ﺍﺟﺒﺎﺭﯾﺴﺖ…
ﭼﺮﺍﻍ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ… ﺣﻤﻠﻪ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ!
ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺍﺿﻄﺮﺍﺭﯾﺴﺖ…
ﻣﻦ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺗﻢ…
شعر زیبا درمورد تلخی زندگی
میگویند زمان طلاست…
اما من چشیدم…
دروغ میگویند زمان آتش است…
گذرا نیست..
ثانیه به ثانیه اش میسوزاند و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد…
شعر در مورد تلخی حقیقت
ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﺳﺖ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﻮﺭ
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺑﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﻣﺸﻌﻞ ﻣﻦ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﺁﻩ ﻣﻦ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ
ﺍﺳﻤﺎﻥ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺍﺳﺖ
ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﺳﺖ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﻮﺭ!!!
شعر در مورد حقیقت تلخ
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی او تمام شد
من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مردن
شعری در مورد حقیقت تلخ
تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو
تو شدی زندگی من ، همه یادم شده تو
یاد تو در خاطراتم وقتی پیدا می شود
می رود دنیا ز یادم چون که یادم شده تو
شعر درباره حقیقت تلخ
ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺣﻘﯿﻘﺖ
ﻣﺮﮒ
ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﮐﺮﺩ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ
ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺮﺩﻥ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﮔﻮﺭﻡ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﺮﮒ ُ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺖ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽُ ﻣﺮﮒ ﺳﺖ
شعر در مورد تلخ
من رفتم
دگر مپرس ، ” کجا “
میروم به نا کجا
چه بی صدا
چه بی ندا
من رفتم
تا بفهمی، حس خوب نداشتنم را…
شعر در مورد تلخی روزگار
هجران اگر نکردی آهنگ زندگانی
بیچاره جان چه کردی با ننگ زندگانی
داراست هر که جان برد از چنگ مرگ بیرون
ما جان به مرگ بردیم از چنگ زندگانی
بیعشق کس ممیراد، بی درد کس مماناد
کان عار مرگ باشد وین ننگ زندگانی
میبرد زندگانی گر جان ز چنگ مردن
کس جان بدر نمیبرد از چنگ زندگانی
ای آنکه سنگ کوبی بر سینه از غم مرگ
گویا سرت نخورد است بر سنگ زندگانی
شعر در مورد تلخی
حسی برای نوشتن
چشمی برای دیدن
حرفی برای گفتن
ندارم.
این روزها صدای سکوت خوش است…
شعر در مورد خنده تلخ
تو صدایام میزنی و
فصلی عوض میشود..
و در این چرخهی ابدی
من هنوز
به دنبال سیاهچالهای
برای پرت شدن
به جهان تو میگردم.
شعر در مورد قهوه تلخ
مثل بهار…
اگر آغاز شوم از نو…
جای هر زخم شکوفه ای خواهم نشاند…
افسوس…
شعر در مورد لبخند تلخ
و این نیز بگذرد …
که شاید روزی،دوستم بداری
و این نیز باشد …
که من نباشم و،پاسم بداری
شعر در مورد روزگار تلخ
تلخ است
نه شیرین
زبان تو در آن وقتی که فانوس اتاقم
ناگهان آرام می گیرد .
شعری در مورد روزگار تلخ
خبرمخابره شد…باز هم خبر تلخ است
تو می روی به سفر،باور سفر تلخ است
شعر درباره تلخی روزگار
به سراغ من اگر می ایید
نرم و اهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینیه نازک تنهایی من
شعر درباره روزگار تلخ
بشمار دانه به دانه اشکهایی را که میریزی..
کاین اشکها..خون بهای عمر رفته ی من است ..
زمزمه ایی ست مداوم روی لبهایی..
که مدام روی هم میفشارمشان..
شعر درباره خنده تلخ
برای من….
و برای ادامه زندگی
چیز خاصی لازم نیست.
یک اتاق کوچک ..چند کتاب.. کمی طناب و ……
و یک دوست خوب خوب خوب
که از زیر پای من…..
چهار پایه را بکشد!!!!
شعری در مورد خنده تلخ
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلورآجین.
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبارآلوده مهر و ماه،
زمستان است!
شعر در مورد خنده ی تلخ
پنجره اتاقم را
پر از خط خطی های
خاطرات تو کرده ام
تا وقتی چشم هایم
سراغ رد پای تو را
از پشت شیشه می گیرند
خبر نرسیدنت
امید فردا را از آنها نگیرد
شعر در مورد خنده های تلخ
بالا و پایین پریدنم
از شوق ِ زندگی نیست،
ماهی
روی خاک
چه میکند؟
شعر در باره ی خنده تلخ
مرگ
محجوب و غم زده
در سطر سطر این شعر
در یاس لاغر دست های شاعرش
نطفه بسته است
شعر کوتاه درمورد خنده تلخ
پیراهنی که پر از مرغان مهاجر است
در هیچ گنجه ای جا نمی شود
و هیچ دیواری مگر اتاق خودم
وقت گریه بوی خزر نمی گیرد
شعر درباره قهوه تلخ
از این فریاد
تا آن فریاد
سکوتى نشسته است
لب بسته در دره های سکوت
سرگردانم……..
شعری در مورد قهوه تلخ
وقتی صدای بودنت
در کوچه های رویا نواخته میشود
غرق در شادی میشوم
و حضورم قطره قطره به دریای مهربانی می پیوندد
و این شور
و این سرور
در من لحظه به لحظه
به تلخی می گراید
زیرا که می دانم
هیچ رویایی پایدار نیست
شعر درباره لبخند تلخ
گفتم چه بود مایه ی این روزگار تلخ
گفتا به حال گریه که مادر نداشتم
شعری درباره روزگار تلخ
ملال تلخ سفر می نشاندم از می عشق
اگر نگاه ترا با من آشنایی بود
شعر تلخ،شعر تلخ جدایی
یک اتفاق سرزده .یک ناگهان تلخ
وانگاه شرح فاجعه .زیری زبرسوار
شعر تلخ زندگی
همه جا تنگ سیاهی شب تلخ
همه جا تار ز بس مرده چراغ !
شعر تلخی روزگار
این روزها برایم تلخ وشیرین گشته است
این دلم از بس که تنهایی رو دیده خسته است
شعر تلخ اخوان
بیشتتر از ریشه به من نزدیک است
ریشه ام از مزه ی تلخ تبر می گرید
شعر تلخ عاشقانه
طعم تلخ هیچ شرابی دگر به مانند غمم نیست
ساقی دوباره بازگرد و بریز جامی دگر برایم
شعر تلخ جدایی
تلخ ترین لحظه ها بی مادری است
سوز آن بر دل و بر جان شود
شعر تلخ خداحافظی
خنده ام تلخ است و گریه ام شاد
هر دو مرحم دل باشند و یاد
خنده از بهر خلایق گریه از بهر خلایق
خلایق تا به کی من را برید از یاد
شعر تلخی زندگی
نخستین قدم زندگی تلخ است
دومین قدم زندگی حیرت است
شعر تلخ اجتماعی
…ونپرس
که چرا لحن کلامم تلخ است
بوسه تلخ لبت
برلبم جامانده…!!
شعر های تلخ جدایی
هذیان تلخ زندگیم را سرودم و
آرام روی صفحه ی عمرم قلم زدم!…
شعر عاشقانه تلخ جدایی
فکرها تلخ است گاهی از درون
گاهی از عشق است و گاهی از جنون
شعر در مورد تلخی زندگی
حرف حق از لبان شیرینی
طعم تلخ شراب را مانی
شعر زندگی تلخ
دوباره نیاداون روزای تلخ زندگی
تکراردقیقه هایی که باتومی کردم زندگی
شعر های تلخ زندگی
زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود
تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود
شعر درباره تلخی زندگی
می کشند برادر و خواهرمان
این داستان سرنوشتی تلخ است
شعر درباره زندگی تلخ
با خط ِ شعر خود نقــــــاش می شوم
تلخ است شعر من٬ کفتــار می کشم
شعر در مورد زندگی تلخ
طنز تلخیست عبورم از غم
ساکت و گنگ و لبالب گریه
شعر زندگی تلخ من
وای بر ما ،که زندگی ، طعم تلخ نفرین شد
از غم،واژه کم آمد و افسوس که شعرم این شد
شعر زندگی تلخ شیرین
زانوی غم در بغل گرفته ام که تمامم
لیلا ندارم و تلخ می گذرد بر من دنیا
شعر تلخ روزگار
حالِ اینک ترس تلخ خواب بود
زندگی کابوس را تعبیر کرد
شعر درباره تلخی روزگار
گره بغض مرا باز کن ای عقده ی تلخ
من سرافرازترین کشته ی شمشیر خودم
شعر در مورد تلخی روزگار
گیلاس های شیرین ، بادام های تلخ
شورای ریشخند در دادگاه ِ بلخ…
شعر تلخ عاشقی
اَعوُذُ شعر و غزل، مِِن سکوتِ تلخِ رجیم!
چرا که گم شده ام بین این همه آدم
شعر تلخ و عاشقانه
ای تلخ ترین زهر نگاهت برمن
ای خشم و غصب کینه و آهت برمن
شعر طنز تلخ عاشقانه
تلخ خفته ایم بر گذار عمر
گویی که شب شبیست ماندگار
شعر کوتاه عاشقانه تلخ
واژه ای سینی به دست آمد :بفرما چای تلخ
گریه ها را هم قلم دارد سفارش می دهد
متن شعر خداحافظی تلخ
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ
من،تو،غروب،کافه و لبخندهای تلخ
شعر به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد
گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
شعر خداحافظی تلخ محسن چاوشی
مثل قدیم اشک مرا در می آورد
این خنده های مضحک شکّرنمای تلخ
شعر خداحافظی تلخ چاووشی
”گارسون! کمی شکر“ و تو لبخند می زنی
حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ
متن شعر خداحافظی تلخ چاوشی
اسمت ز یاد من رفته، حدس می زنم
شاید غریبه ای شیرین، آشنای تلخ
شعر به خداحافظی تلخ تو سوگند
تف می کنی دو شعر مرا روی میز و بعد
می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
دانلود شعر خداحافظی تلخ
این سکوت تلخ معنای تو نیست
این زمان مرگ فردای تو نیست
متن شعر خداحافظی تلخ چاووشی
یه غروب تلخ و غمگین
روبروی من نشستی
تو با گفتن حقیقت
دل سادمو شکستی
شعر در مورد تلخی زندگی
قصه تلخ رفتنت ، هنوزم تو خاطر منه
هنوزم دلم میخواد،از تو خاطراتت دل بکنه
شعر در مورد زندگی تلخ
ببین این چشم های خیس رویا نیست ، غمگینم
میان روزهای تلخ فردا نیست ، می بینم
شعر درباره تلخی زندگی
به هر شب که چشمت نمی خفت
من از غربت تلخ باران غزل می سرودم
شعر درباره زندگی تلخ
قصه تلخ عشقمون، قصه مرگ رویاهام
قصه تلخ جداییمون،تموم شده آرزو هام
شعر زیبا درمورد تلخی زندگی
این شیرین
تلخ می شود
به کامت
کوه را رها کن!
بوی حلوا می آید
از دهان خسرو !
شعر در مورد تلخی حقیقت
شیرین
شکرش چه تلخ بود
آغشته به زهر
بیچاره فرها
سر کشید جام را
بدون لحظه اى شک
وگفت :خدا حافظ
شعر در مورد حقیقت تلخ
سوژه ی تلخ ِ غزلهایت شدم ، دلدارِ من
جوهرِ خودکار هم خشکیده از تکرار ِمن
شعر در مورد تلخ
- ۹۷/۰۷/۰۵